دفتر خاطرات همه گیر مارگ پرایس، شورشی نشویل

این نوازنده یک سال را در خانه سپری کرد، به نوشتن، ضبط موسیقی جدید، آشپزی و غیره پرداخت تا اینکه دوباره توانست تور کند.
اگرچه مارگو پرایس مدت‌هاست که خود را یک ضدفرهنگ‌گرا می‌داند، به‌ویژه در مناطق روستایی نشویل، او مانند بسیاری از مردم از همه‌گیری جان سالم به در برد: در خانه بمانید و صبورانه منتظر پایان آن باشید.
خانم پرایس، 37 ساله، اخیراً در یک مصاحبه تلفنی گفت: "مثل این است که فرشی را از زیر من بکشید."به نظر من تور و سرگرمی آلبوم سوم در جشنواره بسیار جالب است و من به تازگی یک بچه به دنیا آورده ام و زمان زیادی را صرف کرده است.من واقعاً آماده بازگشت به سر کار هستم.»
سومین آلبوم استودیویی او "این راه برای شروع با شایعات است" در ژوئیه منتشر شد، اما در 28 می، او برای اولین بار در یک کنسرت در فضای باز در خارج از نشویل، پلهام، تنسی اجرا خواهد کرد.اجراهای زنده را اجرا کنید.
خانم پرایس یکی از بسیاری از نوازندگان آینده‌دار است که با مکان‌هایی کار می‌کند که امکان فاصله‌گذاری اجتماعی را فراهم می‌کنند.
او گفت: "به طور کلی، هنر واقعاً در حال مبارزه است و ما باید راهی پیدا کنیم تا دوباره آن را به دست آوریم و مکانی را که همه ما در آن بازی می کنیم، نجات دهیم."
خانم پرایس حتی در دوران همه‌گیری، در حالی که دو فرزند را با شوهرش جرمی آیوی بزرگ می‌کرد و خاطرات می‌نوشت، به استودیو رفت و آمد کرد و دو آلبوم ضبط کرد.
خانم پرایس درباره موسیقی جدیدش گفت: «من شاگرد هر چیزی هستم که به موسیقی ریشه‌دار، فولک، بلوز، سول نزدیک است.»من می خواهم به اندازه کافی ژانر داشته باشم تا مردم نتوانند به طور کامل روی یک چیز تمرکز کنند.چیز."
من ساعت 7 صبح از خواب بیدار می شوم و اول لیموناد می خورم، سپس قهوه سیاه.برای بچه ها وافل درست کردم و پسر 10 ساله ام جوداس را به مدرسه مونته سوری بردم.چند ساعت بعد با دختر 1.5 ساله ام رامونا بازی کردم.
ساعت 9 صبح مایلز دیویس را پوشیدم و در شومینه آتش روشن کردم.کشش می کشیدیم و می رقصیدیم، پازل بازی می کردیم و سپس بیرون می رفتیم تا از آفتاب لذت ببریم.
ساعت 10:30 صبح به سمت کابین نقدی در هندرسونویل حرکت کردم.من روی دو آلبوم کار کرده ام.این به من احساس هدفمندی در استودیو می دهد، اما نمی توانم اجراهای زنده را اجرا کنم.
ساعت 11 صبح من و جرمی گیتار را کوک کردیم و چند گرم کردن آواز اجرا کردیم.برای گرفتن ریتم آهنگی را چندین بار پخش کردیم و شروع به پیگیری آن کردیم.می‌توانیم در آینده یادداشت‌هایی را به بقیه اعضای گروه اختصاص دهیم.
ساعت 5 بعدازظهر به خانه برگشتم و در حالی که شوهرم مشغول آشپزی بود، دو فرزندم را برای قدم زدن به کلیسای محلی بردم.(او مسئول بیشتر کارهای آشپزی است و یک سرآشپز شگفت انگیز است.)
ساعت 5:30 بعد از ظهر در یک کلیسای متروکه بازی مخفی کاری کردیم.آنها دیگر در اینجا خدمات ارائه نمی دهند، اما غلاف همسایه ما از آن به عنوان فضایی برای آموزش فرزندانمان استفاده می کند.
ساعت 6:30 بعدازظهر نشستیم تا از یک شام خانگی لذت ببریم.در پنج روز گذشته، جرمی ضبط آلبوم بعدی خود را متوقف کرد، بنابراین ما آمدن او را به خانه جشن گرفتیم.
ساعت 7 شب میز را تمیز کردم و ظرف ها را شستم و لباس های زیادی انداختم و جرمی رامونا را حمام کرد.مادرم، کندیس، به یهودا کمک می کند تا درس بخواند.او در طول همه گیری همه گیر اینجا بوده است، و ما نمی توانستیم بدون او این کار را انجام دهیم!
ساعت 8:30 شب، رامونا بیرون آمد و گفت: "مامان، برای من بخوان" - او فقط چند هفته پیش شروع به صحبت با جملات کامل کرد.او "بالا" (این همان چیزی است که او آن را "ستاره کوچک چشمک می‌زند") و "جایی در رنگین کمان" درخواست کرد.
با اینکه قرار بود بخوابم ساعت 8:15 صبح بیدار شدم.من و جرمی به هم خوابهای دیوانه وار و رویاهای دیوانه وار گفتیم.
ساعت 9 صبح من و رامونا مسواک زدیم.در حالی که به جرمی (جرمی) کمک کردم تا شعر یکی از آهنگ‌هایش را بنویسد، لگو (لگو) را بازی کردیم.
جرمی (جرمی) ساعت 11 صبح، من تازه به Frothy Monkey رسیدم و صبحانه را در تراس بیرون صرف کردم.تا چند ساعت آینده خاطراتم را ویرایش خواهم کرد - در حال آماده کردن پیش نویس دوم هستم و باید تا پایان ماه ارسال شود.(من در صفحه 30 از صفحه 500 هستم.)
ساعت 4 بعد از ظهر، رامونا از خواب بیدار شد، بنابراین ما داشتیم قدم می زدیم.همسایه من صاحب این دو اسب است که در حال نجات هستند، بنابراین ما دوست داریم به آنها هویج بدهیم.
ساعت 6:30 بعدازظهر سبزی سرخ شده پخته شده جرمی (برنج، فلفل و قارچ صدفی که توسط جان کارتر کش رشد کرده بود و زمانی که مشغول ضبط در آنجا بودیم به ما ارائه شد).
ساعت 7 شب داشتیم «داستان اسباب‌بازی» را تماشا می‌کردیم، اما بچه‌ها حواسشان پرت بود، بنابراین همه در خانه دویدیم و سعی می‌کردیم از انرژی خلاص شویم.
ساعت 8 شب، داشتم کتاب مونا را می خواندم و قبل از خواب فعالیت های معمولی انجام می دادم، در حالی که جرمی در انجام برخی تکالیف به جوداس کمک می کرد.
ساعت 9 شب، جرمی (جرمی) در بیرون آتش سوزی کرد.من آن را با نوشابه ترک خوردم و سپس یک مفصل را منفجر کردم.ما اینجا می نشینیم و چت می کنیم، به موسیقی گوش می دهیم و ستاره ها را تماشا می کنیم.
ساعت 7:30 صبح، رامونا داشت با آهن ربا بازی می کرد و من یک قلک را خالی کردم تا سکه ها را برگرداند.این باعث شد او یک ساعت در حین تهیه صبحانه مشغول شود.
مونا ساعت 8:45 صبح چکمه های بارانی لاستیکی قرمز رنگ می پوشد و ما برای لذت بردن از آب و هوا به بیرون می رویم.یخ تقریبا آب شده است و ما در کنار نهر جلوی خانه قدم می زنیم.ایستادیم تا سنگ پرتاب کنیم و در گودال‌ها به اطراف پاشیدیم.
ظهر برو خونه و بیشتر قهوه بنوش.من کتاب‌هایم را در یک کمد بزرگ ویرایش می‌کردم، و سپس به یک دفتر نیمه‌وقت تغییر کردیم.
ساعت 2 بعد از ظهر از خانه خالی برای پخش آهنگ استفاده کردم.امروز عالی بود، بنابراین من یک گیتار را بیرون از تاب برداشتم و همزمان با گوش دادن به پرندگان، انگشت برداری را تمرین کردم.
ساعت 4 بعد از ظهر، همه در خانه بودند، روی مبل پرسه زدیم.یهودا در حال چرخیدن و آسیاب چوبی است که پیدا کرده است - او می خواهد شمشیر بسازد.
ساعت 5 بعد از ظهر، من و جرمی چند کت و شلوار از محلی در Music Row به نام Any Old Iron خریدیم.متعلق به طراح محلی اندرو کلنسی است، طرح ها و مهره های او بسیار روان و هنری هستند.من او را می پرستم.(او همچنین پولک و ماسک های بدلیجات عالی درست کرد.)
ساعت 6:15 بعد از ظهر، شام را از سوپریکا، رستوران بزرگ تکس-مکس، که همیشه تاکو سفارش می‌دهم، خوردیم.آنها به گناه خوب هستند.
ساعت 7 شب، چون مادرم برای چرت زدن تنگ شده بود، مادرم رامونا را قبلاً خوابانده بود، بنابراین من و جرمی مشغول خواندن یهودا بودیم.ما تا حد امکان به او توجه بیشتری خواهیم کرد، که بسیار خوشحال کننده است، زیرا کودکان خردسال تقاضا زیادی دارند.
"معمای حل نشده" جدید را در ساعت 9:30 شب باز کنید، من در حال انجام تمرینات کششی و تمرینات وزن آزاد هستم.من قبلاً زیاد به باشگاه می رفتم، اما از زمان شیوع بیماری همه گیر، خودم را مجبور کردم در خانه ورزش کنم.
ساعت 9:30 صبح، آرایشگر و آرایشگرم تارین برای گرفتن عکس به من کمک کرد.این سومین بار است که در تمام سال موهایم را رنگ می کنم یا آرایش می کنم.
ساعت 2 بعد از ظهر مونا را از همسایه می گیرم و می گذارم چرت بزند و بعد بروم آزمایش کووید بدهم.برای ایمن بودن باید هفته ای یکبار مصرفش کنم.
ساعت 5:45 بعدازظهر، بیلی هالیدی را به راه انداختیم و برای شام نشستیم.ما دست دادیم و یهودا ما را به دعا برد.نماز شام او تقریباً همیشه شامل درخواست از خدا برای کمک به بی خانمان ها و پایان دادن به ویروس کرونا است.
ساعت 6:30 بعد از ظهر، من و یهودا وارد اتاق موسیقی شدیم تا طبل دوبل بزنیم.او یک بیت می زند، من باید آن را کپی کنم و برعکس.
هر دو بچه ساعت 8:30 شب روی تخت دراز کشیده بودند.من برای لذت بردن از آتش بیرون رفتم و دوستم هم وارد شد. گیتار را انتخاب می کنیم و تا ساعت 12:30 صبح چای زردچوبه می نوشیم.
ساعت 8 صبح با بچه ها به صبح برگردید و در فعالیت های معمول صبحگاهی شرکت کنید.من پنکیک بلوبری درست می کنم و رامونا با قابلمه و تابه بازی می کند.خانه واقعاً به هم ریخته است - اسباب بازی ها همه جا هستند - اما جمعه است، بنابراین فشاری روی آن احساس نمی کنم.بعدا پاک میکنم
ساعت 9 صبح رفتیم پیاده روی ولی بارون اذیت شدیم.به خانه برگشتم، من مادربزرگ 90 ساله فیس تایم هستم.او چند ماه پیش کووید را شکست داد، اما یک سال نتوانست خانه سالمندان را ترک کند.ما اغلب با او تماس می گیریم تا بررسی کنیم.
ظهر برای صبحانه بلغور جو بخورید، به شعر جان پرین فکر کنید و به خانه بروید تا یک گیتار بردارید.
در ساعت 13:00 دی جی SiriusXM برنامه رادیو شمال کانادا را بر عهده گرفت.من یک لیست پخش برای روز جهانی زن درست کردم.
ساعت 6:05 بعد از ظهر دخترم عصبانی شد (دو نفر وحشتناک به زودی به اینجا می آیند)، بنابراین من کمی وقت گذاشتم تا او را آرام کنم.نفس عمیقی کشیدیم و در اتاقی ساکت نشستیم.
ساعت 7 شب به رامونا دوش دادم و از چند مداد رنگی قابل شستشو برای پرت کردن حواس او استفاده کردم تا بتوانم در حین آواز خواندن و نواختن گیتار روی وان نقاشی بکشم.جرمی و جودا "افسانه زلدا" را در اتاق خواب خود بازی می کنند.
ساعت 10 شب "یهودا و مسیح سیاه" را افتتاح کردیم.خانه آشغال است، اما من اهمیتی نمی دهم - تمام هفته را تمیز کردم و خیلی خسته بودم.فردا می توانیم نگران آن باشیم.


زمان ارسال: مارس-30-2021